ديشب در خلوت نفس هايم
سراغ ات را داشتم
...
از من
تنها
نفس هايم را مى توان در شمارش بود
تار و پودم
بافته ى نفس ها يت
نفس هايى كه از نفس هاى تو ست
...
از من
تنها
نفس هاى تو باقى مانده
تنهايى
بى هوايى است
و
از دلتنگى ات
هنوز دل ام در سرزمين كما سير مى كند
...
ياد تو
ياد يار است
و
ياد گيسوى پريشان ات
كه ؛
بافته ام
غزل ها در عشق اش .