در پى ِاتْ

تمامِ زمان را

ورق زدم

و

بلعيدم

...

سربه سینه بگذار  

درد عشق را

با زمزمه ای از بی قراری هایشْ

شنواخواهی بود  

... 

انباره ای از درد را

تنها

و

تنها

تو  درمان اش خواهى بود

... 

به اشک امْ 

دل ات را حساس کن

و در قطرات اشْ 

خون ِ دلِ بی قراری ها را 

به سرْ در ِ دلْ سپارْ

...  

از ساحلِ زیبایِ دریایِ چشمان اتْ

دردِ عشق ام را

به سیاحت نشین.