دوست دارم
نسيم بهارين را
از زمستان
...
دوست دارم
مادرِ زيباىِ بهار را
...
زمستان را مى گويم
مى شناسم او را
...
سكوت اش را
زخمه ها بر دلان اش را
...
مادرها
هميشه مظلو مند
مادرها هميشه چشم به راهند
مادرهامى نشينند
تا برانداز كنند
فرزندان خود را
...
بهار را مى گويم ؛
بهار نسيم ها
بهار شكوفه ها
بهار گُلان
بهارِ خانه تكانى دلان
بهارِ انديشه ها
و...
بهار عشق ورزان طبيعت را
...
مادر است كه ؛
مشق هاى فرزند را
به سياحت مى نشيند
و با ديدارى خوش ،
چشم بر خاطرات مى گذارد.