خورشيدْ ،
از پسِ ابرينِ سردْ ،
بر دلِ سرگشته ،
بارانى از نور ،
فشاند ،
...
دلْ ،
انتظارِ آرام خود را ،
از تابانِ خورْ ،
به امانت گرفتْ ،
و...،
پاييزِ دلْ ،
بوىِ بهار را ،
از هستى ،
رُبود ،
و...،
خورشيدِ تو ىِ عزيز ،
بر دلان امْ ،
تابيد.