نازنينِ مهرْ ساى امْ ،
...نیکی...
سلام ،
نازنين ام ،
چونْ ،
خورشيد ،
بر من خواهى تابيد ،
و...،
نيلوفرانه در من خواهى پيچيد ،
و...،
شهدِ عشق را ،
بر دلان امْ مى نشانى ،
و...،
مشقِ دوستْ داشتن را ،
بر من ياد خواهى داد ،
مشقى كه ؛
نوشتم ،
و...،
مى نويسم ،
براىِ توىِ ماهتابِ زندگى امْ ،
نوشته هايى كه از دلْ و برْ دلْ ،
و ...،
دلى كه ؛
تمامى ،
براىِ توىِ نازنينْ ،
آواز خواهد خواند ،
دلى كه ؛
لحظه ها را بدون تو ،
بَلَد نخواهد بود،
دلى كه ؛
لحظه را با تو ،
معنى خواهد كرد،
به اين دلْ ؛
...
چه بايد نوشاند ؟
چه بايد چشاند ؟
تا لحظه هايشْ شهد ريزان ،
تا استحقاق اشْ ابدى ،
و...،
چه لذتى خواهد داشت ؟
دلى كه ؛
چنين مورد پذيرا و پسند باشد ،
و خوشْ به حالِ ،
مهرْ ساىِ ،
چونْ خورشيد امْ ،
...نیکی...
كه ؛
چنين دوستدارى را احساس هست ،
و ...،
دلانى چنين ،
به رقص و پايكوبى ،
و...،
دستْ افشانْ ،
در انتظارِ پيوندِ نگاهانى دگر ،
...
مى بوسم توىِ عزيزِ مهاجر را ،
كه ؛
عزيزترينى برايم ،
عزيز...
چونْ نيلوفرانه در من پيچيده ،
عزيز...
چونْ عشقْ ،
عزیز...
چون :
نیکی .
{music}audio{/music}