براى ؛
دلِ سرگشته ،
دلِ بى قرار ،
دلِ عاشق ،
...
بايد ؛
در لحظه ىِ تولدشانْ ،
جشن بر پا كرد ،
و ...،
خود را مهمان ،
...
بايد ؛
به پايكوبان نشست ،
و...،
جشنى به گستره ىِ هستى را ،
مهمانِ دلْ كرد ،
...
براى لحظه هايى كه ،
از جنس عشقْ ،
دوخته شده ،
بايد ؛
به جشنِ تولدْ نشست ،
...
لحظه هاىِ بى عشق را ،
بايد ؛
تا ،
پاره ،
و ...
سوزاند ،
...
براىِ سفره ىِ عشق ،
بايد ؛
در لحظه هايشْ ،
تولد را بافت ،
و...،
تولدِ عشقْ ،
ميثاقى است كه ،
بايد ؛
در لحظه هايش ،
سرگشتگى ،
و ...،
بى قرارى را بافت .