زير باران ،
بايد رفت ،
...
زير باران ،
بايد زندگى كرد ،
...
زير باران ،
بايد خنديد ،
...
زير باران ،
بايد ،
فورانِ آتشفشانِ نگاه را ،
به افق ها ى ِدلْ كشاند ،
...
زير باران ،
بايد گريست ،
...
در باران ،
بايد ،
يار را جُست ،
...
زير باران ،
شهد لبانْ را بايد يافت ،
...
سقف را بايد بركَنْدْ ،
تا ...،
زندگى ديده شود ،
...
رنگين كمان زندگى ،
با پوشش ِ،
چَترْ گُم است ،
...
اشكِ ،
شوقِ ديدارْ ،
و...،
گره با بارانْ ،
زيباترينْ پيوندِ هستى ،
...
عشق .