رَهَمْ به کجاست ؟ 

...،

به سويى كه ؛ 

تو باشى ،

... 

همه جا را پیمودم ، 

تا ...،

بیابم آن نگاه را،

... 

نبودْ آن نگاهِ چشمانِ مستْ ،

بود !

اما آن نگاهِ پیوند ينْ نبود ، 

بود !

اما نگاهينْ تمامْ غريبه ،

... 

دفنِ شوق  را ،

به نظاره نشستم ،

در چشمانِ  انبوهِ بيگانگانْ ،

هيچْ چشمى را ، 

عاشق نديدم .

... 

در دشتْ ، 

نیافتم تو را ،

...

در گلستانْ ،

نبو دى ،

در میان درختانِ جنگلْ نيز ،

... 

از ماهيانِ عاشقِ سينه  چاكْ ، 

بر خزه ى  در یا يى ،

سراغتْ نبود ،

... 

از بلندایِ کوهْ ، 

سراغت را نیافتم ،

...،

اما...، 

عطرينتْ ، 

راهنماىِ قدم هايمْ بود ،

...

با دلانْ چه كردى ؟ 

تا همه جا باشى ، 

و ...

هيچ جا نباشى .