امروزْ ،
آفتابْ ،
از شرمْ ،
طلوع نخواهد كرد .
چونْ ؛
او رفته است .
...
طلوع خورشيدْ ،
با گشودنِ چشمِ يارْ ،
تشعشعِ خودْ را ،
بر تمامِ تاريكى ها ،
و...،
ظلماتِ وجودْ ،
به نمايشْ مى گذاشت .
...
اما ،
امروزْ ،
چشمِ يارى نيستْ ،
تا...،
طلوعِ درخشانى ،
در لحظه امْ باشد .