نگاهان ، 

سوى كَسان نمى رود

...

نگاه 

در پى تو 

و ...

سويتْ 

پر كشيده  

و...

به پرواز در مى آيد

 

...

گوش ها 

صدايى را آشنا نيست

شنوا

در پى نوازشِ صدايتْ منتظر 

...

گوشْ

در پىِ آرامش اش

سوىِ صداىِ تو در اوج 

... 

زبان  امْ

چرخشى

براىِ گفتمان ها

با كسى ندارد 

چرخش اش 

تنها با تو 

گفتگو خواهد

...

لبانْ  

براى سخن ها

با ديگران دوخته 

و با تو 

گشوده

...

قدم ها

و 

دستان

جز براى تو

درحركت نيست 

و...

انتظارْ  بال هايش را براى

پيوندِاحساس ها 

گشوده 

... 

نگاهْ ، گوشْ ، زبانْ ، لبان ْ

قدم و دستانْ 

همه و همه 

تو را 

دراحساس اند.