می شود

در چشمانْ

نگاه کرد

... 

می شود

چشمانْ را

به سياحتْ نشاند

و...

حدیثِ سینه یِ پر رمز و راز را

به نجوا كشاند

... 

از هجر گفتن  

و...

از تنهايى

و...

دل تنگى

و...

از غروبِ هجرت ها

و...

از طلوعِ شادى ها

...

با همه و همه  

و...

با چشمانْ

هم زبانى كرد

... 

می شود

به  شنوایِ رازِ دلْ نشست

و...

می شود

داستانِ هم کلامى را  

چهره به چهره  

باز خوانى كرد

و...

سرودِ دوست داشتن را

در  نغمه ها ىِ پرندگان

نيلوفرانه   

شنوا بود

و...

نداىِ کوهِ دلان را

در افق هاىِ بلندِ هستى

شنيد .