در جایْ جایِ جاده یِ خاطرات 

خودم را جایْ خواهم گذاشت 

تا فردا که بیایی

و...

مرا  

در پی خودْ در همین جاده بیابی 

در کوه ها

در دشت ها  

در صخره ها

در رودها  

و سنگ ریزه هایی که تنشان با آب زلال صیقل

و در دریا

و ساحل اش  

و در برگ هایِ سبز و قهوه ای و قرمز و زرد

و... 

در میانِ لقمه هایِ نان وپنير و گردو و چای

و...

در نغمه هایِ پرندگان

...

درباریکْ راهها ىِ جاده

جز بویِ رایحه یِ گُلان

تمنایی

نداشتم 

و... 

گُلانَ امْ تو بودی

و...

تو