و..

تو 

تمامْ

 گلِ هستیِ خداییِ من هستی 

و...

با تو 

تمامْ

جاده را از دلِ تنهایی  بیرون می آورم  

و ...

خاطرات اشْ راوجبْ به وجبْ ورق می زنم

...

جاده یِ شمال 

و

پیچش هراز 

با باریکْ گذرِ خاطره

و ...

بارشِ نرمینْ  در  جنگلِ  مخملین   

و...  

درختان اشْ که ما را در آغوش اشْ پنهان داشت 

و...

دریایی که تنمانْ را با پوششی از حریر پوشاند

و... 

دریایی که  پاهایمانْ را به هم پیوندی جاودانه داد

و نوشاندْ عشق را بر رگ هایشان 

و...

دلان امْ نوشِ عطرینِ چشمانتْ را 

در بامدادينْ چشيد

از پنجره هایِ نارنجستانْ