يك بار ديگر
بايد خود را به آيينه ىِ ديوارِ دلْ سپرد
و با آن سفره ىِ آشتى گسترد
...
چشمانْ را در آن دوختْ
و...
حرفِ دلْ را در خلوت اشْ نوشت
دوست داشتن ها
تنهايى ها
خونِ دل ها
و...
زخم ها را
...
بايد لحظه ها ىِ تاريخِ عشقْ را
از آلبومِ چشمانِ دلْ
بر آيينه انگاشت
و...
هر بامدادينْ
بوسه اى بر آن نواخت
...
خنده ىِ چشمانْ را نيز
بايد در آيينه به خاطر سپرد
و...
تمامىِ صبحگاهانْ آن را باور داشت
...
يك بار ديگر
با آيينه بايد آشتى كرد
آيينه ىِ دلْ