هوایِ ابریْ
همْ دمِ دلِ سرگشتهْ
...
بارش زا
چونْ
اشكِ ابرانِ چشمان امْ
...
دوست دارم
قطره یِ بارانی باشم
تا بر صورتِ يارْ بنشینم
و ...
بوسه ای بر دلْ بنشانم
...
خوشا به حالِ باران
که
صورتَ اتْ را در لحظه هایِ دلتنگی
مونس است
و ...
دستان اشْ
تو را دراحساسْ
...
خوشا به حالِ باران
که
تن اتْ را
نوازشْ گر است
و...
قطراتَ اشْ
بر ابریشمینِ چهره اتْ
لانه
...
دوست دارم
تا باران باشم
که
غرق در احساسِ بدن اتْ
...
دوست دارم
با نسيمْ
مهاجرْ
تا
تو را در نوازشْ
غرقْ سازم
...
دوست دارم
اولين برفِ زمستانى باشم
تا
احساسِ بدن اتْ را بفهم
...
دوست دارم
گُلِ اطلسى باشم
تا
با رايحه اشْ
تو را عطرينْ سازم
...
خوشا به حال بارانْ
كه
تو با اويى .