قرار ى نبودْ
دل امْ را به دلْ تنگى ها
وا سپارم
ولى
چنين شدْ
...
قرارى بودْ
تا با تو دلْ تنگى ها
ذوبْ شود
ولى ؛
چنين نشد
...
اين چه عشقى است ؟
كه
با هر چشمْ در چشمى
دل امْ بى قرارْ و سرگشته تر
و ...
دل امْ تنگْ تنگْ
در انتظارِ ديدارىْ
تازه.