زندگى
رنگينْ
خلق نمى شود
نگاه خدايى ات
به زندگى رنگ مى دهد
...
زندگى
بويى نخواهد داشت
اگر از رايحه ات به آن دريغ بورزى
...
زندگى
مهر ندارد
اگر مهر بدان نورزى
...
زندگى
عارى از محبت است
اگر لحظه لحظه ى زندگى ات را
درخت محبت نكارى
...
زندگى
عشق نمى شناسد
اگر چشم براه معشوق نباشى
...
زندگى
از خود شنوايى ندارد
اگر شنوايش تو نباشى
...
چشمان زندگى بسته
اگر چشمان ات
سويى به آن نداشته باشد
...
زندگى
زبان ابتر روزگاران است
اگر تو زبان در كام بمانى
...
زندگى
آفتابى از خود ندارد
خورشيدش تو هستى
كه نورْ افشان لحظه هايش هستى
...
زندگى
لب از لب نخواهد گشود
موسيقيايى زندگى از نغمه هاى چكاوك توست
...
زندگى
سياه است
اگر تو نقاش آن نباشى
كه با مدادهاى رنگى ات
رنگين كنى لحظه هايش را
...
رنگ
رايحه
مهر
محبت
عشق
شنوا
چشم
زبان
آفتاب
موسيقى
و...
نقاش زندگى
تو هستى
و...
تو .