خاطره هاى ديروزم را
از كوچه پس كوچه هاى ذهن تاريك ام
بيرون خواهم كشيد
و...
در ميدان ِ شهر ِ ذهن
در آغوشْ خواهم گرفت
خاطره ى ِ همْ نفس بودن با تو را
...
با رفتن ات
تكه تكه ى ِ من ِ ديروزم
مرا در سرزمين اتْ
جاى گذاشت
...
و
خاطره هایِ تكه تكه ى ِ گذشته ام را
به ياد مى آورم
تا شايد
بتوانْ
به هم دوخت.