واژگان ها
برايتْ آشناست
عادت نيست
...
برانگيخته شدن دلانْ
كه
خانه تكانى بود
و ...
سبزينه پوشِ هم
...
دل اتْ با دل امْ
و ...
سايه بان اش
و...
يكى شدن
و...
دوست داشتنى
كه
بارشِ باريدن اشْ
لحظه اى مكث ندارد
...
دوستْ دارم
هميشه
تازه و هم نفس
بمانى
و...
تازه خواهى بود
در دل ِ بى قرار
...
در سرْ آرزوى توست
...
نگاهتْ
چيدمانى از كتاب
كه
ورقْ به ورق اشْ
تمامى ندارد
...
كه
سطرْ سطر اشْ را مى توان
به سياحتْ نشست
كه
نقطه ى پايانى نيست
كه
تمامىِ رنگين كمان ِدنيا را
مى توان در آن به تماشا بُرد
...
لبان اتْ
پر ازغنچه و طراوت
و همراه با
رايحه ى شكو فه هاى بهارين
كه
نوشْ از آن
دلْ را
به مستى پر مى دهد
و...
كلام اتْ قصه گو
...
برگانِ سبزينه ىِ سبزى را
به دست ام دادى
تا ...
سبز بمانم
تا...
گُلان دشت دل را
تقديم اتْ دارم
كه
برايمْ
روشنايىِ هستى باشى
و ...
هستى
كه
برايمْ
عاشق بمانى.