در گفتگو با روزنامه آرمان:
1397/06/07
هرچند انتظار میرفت پاسخهای رئیسجمهور به سوالات نمایندگان مجلس، مستدلتر و بــــر پایـــه واقعیتهایی که در کشور رخ داده باشد، یکایک مردم هم انتظار داشتند که بشنوند رئیسجمهور محترم چه پاسخی در برابر سوالات پنجگانه نمایندگانشان که جزو مسائل کلیدی مشکلات کشور بود، دارد. در تمام زمینههایی که صحبت شد و آمارهایی که ارائه شد، قابل تامل بود که ریشه و ماخذ آمارها چه بوده؟ آمارها معمولا بیان واقعیتهای جامعه در حوزههای مختلف است و اگر گفته میشود بیکاری کاهش یافته و اشتغال بالا رفته باید قابل لمس باشد. یا وقتی صحبت از بالا رفتن سطح رفاه عمومی است باید توسط خانوادهها احساس شود. این تنها مربوط به یک دهک خاص نیست و مجموعه دهکهای جامعه باید رفاه را حس کنند ولی وقتی با رکود مواجهیم و بعضا بنگاههای اقتصادی کاهش شیفت تولید داشتهاند به طوری که کارخانه دوشیفت تبدیل به یکشیفت و یکشیفتیها هم تعطیل شدند، در کنار کاهشهای شیفت کاری، درنهایت با عدم جذب نیروی کار جدید و عدم اشتغال در این حوزهها مواجهیم و جامعه نمیتواند این تناقض را بپذیرد. در حال حاضر مجلس 5 سوال مطرح کرد و پاسخ 4 سوال را نپذیرفت. از آنجا که نمایندگان مجلس هم منتخبان مردم بودند، میخواستند به نوعی نارضایتی خود را به مردمی که رأی دادهاند، برسانند. چون آنها نیز در مناطق انتخابیهشان تحت فشار قرار دارند و شرایط اقتصادی عرصه معیشت مردم را تنگ کرده و بسیاری از مناسباتی که در قالب تعادل اقتصادی قرار ندارد، موجب نارضایتی شده است. نمایندگان مجلس از طرفی میخواستند پاسخگوی نیازهای مردم باشند و کاری که از دستشان برمیآمد را انجام دادند. اما آنچه دولت باید به آن توجه کند که متاسفانه کمترین توجه را به آن دارد اعتمادسازی در شرایط فعلی است. اعتماد بین دولت و ملت در ضعیفترین حد خود بعد از انقلاب قرار گرفته است و تا زمانی که دولت این سطح اطمینان را با کمک مجلس و قوه قضائیه ارتقا ندهد و جبران نکند حتی بهترین شیوهها و مدلهای اقتصادی را هم اجرا کنند، جواب نخواهد داد و جامعه براساس مدل مدنی، بالعکس جواب خواهد داد.
به عنوان یک کارشناس اقتصادی برونرفت از معضل شکلگرفته در این مرحله را از طریق راهکارهای اقتصادی نمیدانم. هرچند که مسائل اقتصادی است و باید راه حلهای اقتصادی تبیین شود اما در این مرحله در آغاز دولت باید اعتمادسازی کند که یکی از بسترهای اعتمادسازی بیان واقعیتها آنطور که هست، است نه گفته شود تورم کاهش یافته اما مردم با افزایش قیمتها مواجه شوند. همانطور که خود رئیسجمهور هم در صحبتهای خود به نمونههایی از آن به درستی اشاره کرد. دولت در حالی که وعده عدم افزایش نرخ ارز را میداد اما دست به افزایش نرخ ارز زد تا بازار به تعادل برسد! ولی مردم نمیتوانند بپذیرند و به نظرشان مبتنی بر واقعیتها نیست. بهتر بود که رئیسجمهور محترم بخشی از صحبتها را به بیان اشتباهات دولت و تیم اقتصادی اختصاص میداد و تا حدودی با مجلسی که همپای آقای رئیسجمهور جلو آمد، همدردی میکرد. چون اینطور نیست که همه اشتباهات را به گردن قوه مجریه بیندازیم و فراموش نکنیم که قوه مقننه هم در آنچه شکل گرفته، شریک است. اما کاش رئیسجمهور بر زخمهای ملت التیام میبخشید و اشتباهاتی که دولت مرتکب شده بود را به زبان میآورد که در اینصورت هم نمایندگان بهتر میپذیرفتند و هم انتهای جلسه به اینجا ختم نمیشد که قانع نشوند تا مسائل بعدی را از نظر قانونی به دنبال داشته باشد. دکتر روحانی خواستار همیاری همگانی شد، درحالی که صورت مساله نامشخص بود؛ کمک به افزایش نرخ ارز یا تثبیت گرانیها؟ خلأ این بخش از صحبتها در بیان رئیسجمهور کاملا مشهود بود به طوری که اگر از این زاویه هم با مردم اظهار همدردی میکرد و اشتباهات دولت و تیم اقتصادی را بیان میکرد بیانگر قوت دولت بود. اما میبینیم که رئیسجمهور هیچکدام از 5 زمینهای که در مجلس مطرح شد را پذیرا نبود و به نوعی خواست بگوید که دولت وظیفه خود را در این چارچوب انجام داده که البته با واکنش رأی مجلس روبه رو شد. من نیز به عنوان یک کارشناس خلأ این بخش صحبت رئیس محترم دولت که هیچ اشکالی را بر کارکرد دولت قبول نداشت و به گونهای این اشکالات را ناشی از کانونها و تصمیمات دیگری دانست، پذیرا نبودم. فراموش نکنیم نکتهای که در بافت فرهنگی جامعه شرقی و در راس آن ایران وجود دارد این است که مردم ما بسیار نرمخو هستند و وقتی یک مسئول اشکالات خود را بیان میکند، مردم به زیبایی تمام میپذیرند و انتظار دارند که مسئول مربوطه در جهت تصحیح آن قدم بردارد ضمن اینکه خودشان هم کمک میکنند. این موضوع هم در بخش خرد یک کارخانه یا شرکت وجود دارد و هم در سطح دولت اما وقتی دولت پذیرای هیچکدام از این زمینهها نیست و آن را به یک عامل متغیر برونزا ربط میدهد از نظر مدیریتی پذیرفتنی نیست. در علم مدیریت هم متغیرهای درونی سازمان و متغیرهای بیرونی سازمان را داریم. نقش دولت در این مدت این بوده که تمام اشکالات را به عامل متغیرهای بیرونی نسبت دهد. آیا یک برنامهریزی جامع برای بحث تحریم داریم؟ اکنون که یک عامل بیرونی ما را تهدید میکند منتظر سناریوی دولت هستیم. آیا اعلام نرخ ارز 4200تومانی که مسائل عدیده بعدی را باعث شد، راهکار است؟ این بسته کاری دولت تلقی نمیشود و اگر هر دولتی اشکالات را به گردن عامل برونزا بیندازد، نمیتواند به نتیجه نهایی که مورد قبول جامعه است، برسد بلکه مردم این تناقض را پاسخ خواهند داد و موجب سلب اعتماد رابطه بین دولت و مردم خواهد شد. از آنجا که دولت خود را مبرا از هر خطایی میداند درحالی که حتی در الزامات دینی هم حق چنین قضاوتی نداریم، هر کنشی با واکنش همراه است. وقتی دولت هیچکدام از زمینههای منشی و مشکلات را از تولیدات خود نمیداند و آن را بر گردن عامل دیگری میاندازد، نتیجهای جز این نخواهد بود که جامعه هم اعتماد نکند و سلب اعتماد صورت بگیرد. دولت از ماهها پیش قرار بود که تغییراتی در کابینه و تیم اقتصادی خود انجام دهد تا مجلس دست به کار شد و دو وزیر را استیضاح کرد و اعلام وصول استیضاح وزیر صنعت، معدن و تجارت را در دستور کار خود دارد و زمزمههای صحن مجلس حاکی از استیضاح وزرای دیگر هم است. تا زمانی که دولت به خودش برگردد و اشکالات برنامهریزی اقتصادی و تصمیمگیریهایی که کرده را نپذیرد، زمینه اضطرار دولت و مجلس بیشتر خواهد شد.