در گفتگو با روزنامه آرمان:

۱۶ بهمن1397

 بحث قیمت بنزین یک طرف معادله در کنار سایر کالاهایی است که به همین نحو اثرات قیمتی روی آحاد مردم می‌گذارد. طرف دیگر معادله هم بحث درآمدهای مردم است. ما اگر هر دو طرف معادله را در نظر نگیریم، قطع یقین تصمیمی که می‌گیریم یک مُسَکن موقت خواهد بود. یعنی یک تصمیم لحظه‌ای که تداوم آن نمی‌تواند حتی به یک‌سال برسد و مجددا دولت و مجلس به عرصه‌ای ورود خواهند داشت که باز بحث مربوط به افزایش قیمت‌ها مطرح می‌شود. درواقع تفاوتی بین بنزین و کالاهای دیگر نیست و در اینجا بنزین در راس بحث قیمت‌گذاری است ضمن اینکه مصرف میانگین 80 میلیون لیتر در روز می‌تواند یک منبع درآمدی هم تلقی شود. این نکته بسیار حائز اهمیت است که دولت و مجلس باید هر دو طرف این معادله را در نظر بگیرند تا بتوان آن را حل کرد و تعادل برقرار شود. اینکه فقط یک طرف را در نظر بگیریم و بگوییم قیمت بنزین جهانی در این سطح قرار دارد پس ما هم باید همان نسبت را رعایت کنیم، مگر تاکنون این موضوع را حل کرده جز اینکه باری را بر دوش مردم گذاشته و موجب شده اثرات نارضایی به بار بیاورد و به طور موقت توانسته بخشی از کسر بودجه را تامین کند و دوباره باز روز از نو، روزی از نو و دوباره تصمیم‌گیری درباره افزایش قیمت‌ها. ما باید درخصوص بنزین چند کار کلیدی و اساسی انجام می‌دادیم؛ نخست حمل و نقل عمومی در سطح کلانشهرها و از جمله تهران در پیک ترافیک و رضایت مردم را بررسی کنیم. در ساعتی که مردم سعی می‌کنند به محل کار و تحصیل خود برسند، اوضاع برهم ریخته‌ای وجود دارد. دوم، بحث مصرف است که به طور متوسط براساس گزارش‌ها، بین 10 تا 12لیتر در هر 100کیلومتر است. بگذریم از اینکه ماشین‌هایی هم هستند که حدود 15لیتر در هر 100کیلومتر مصرف دارند اما مصرف بنزین در سطح جهان که حتی تولیدکننده بنزین هم نیستند و نفت هم ندارند، حدود 5 تا 6 لیتر در هر 100کیلومتر است. بحث اول مربوط به حمل و نقل عمومی است و بحث دوم، خودروهای تولیدی با کیفیت پایین است. اگر در محاسباتی، بحث مربوط به ایجاد شغل را یک طرف بحث و آن را جداگانه مورد بررسی دهیم، غیر از آن، به صرفه است که اصلا خودروهای داخلی تولید نکنیم و فقط وارد کنیم که تنها به خاطر بنزین و اثراتی که خواهد داشت، است. نکته این‌جاست که مجلس و دولت باید صنعت خودروسازی کشور را تعیین تکلیف کنند و اینکه مصارف بنزین ما در هر خودرو در سطح بالایی قرار دارد، به صورت جدی مورد توجه قرار بگیرد.

نکته دیگر اینکه مصارف مردم افزایش پیدا می‌کند و همیشه بر سر مردم منت گذاشته‌ایم که ما داریم به آب، برق، گاز، نفت، بنزین، گازوئیل، نان و... یارانه می‌دهیم. وضعیتی برای مردم پیش آوردیم که غیر از منت‌گذاری چیز دیگری نیست. اما آن طرف را در نظر نمی‌گیریم که بحث درآمد هم هست. وقتی در شهر تهران کارشناسان اقتصادی خط فقر را از سه و نیم تا 5میلیون تومان محاسبه می‌کنند و حتی مرکز پژوهش‌های مجلس نیز این رقم را دو میلیون و 750هزار تومان در نظر می‌گیرد، آیا حداقل حقوق دو میلیون و 750هزار تومان است؟ پاسخ منفی است. هرچند رقم گزارش مرکز پژوهش‌ها با احتیاط اعلام شده و میانگین سراسری است، کف رقم سه و نیم میلیون تومان است. بنابراین وقتی مدل معادله درآمدی ما در حد پایین قرار دارد چرا آن طرف معادله را دائما افزایش می‌دهیم و منت می‌گذاریم؟ راهکار این است که بتوانیم درآمد مردم را هم افزایش دهیم. شاهد قیمت کالاهای اساسی مثل نان و گوشت و میوه هم هستیم و در این برهه اصلاح قیمت که با عدم اعمال مدیریت صحیح برخی از مسئولان از جیب مردم پرداخت می‌شود به کدامین جرم و گناه است که مصرف کننده و مردم باید یک چنین هزینه‌هایی که ناشی از عدم اعمال مدیریت صحیح است را پرداخت کنند؟ اگر دولت علاقه‌مند است یارانه دهک‌های بالای جامعه را که قرار بود قطع کند و مابه التفاوت آن را برای یکی از فعالیت‌های مورد نیاز مردم قرار دهد را انجام دهد. هزینه‌های جاری خود را پایین بیاورد. اما همه آنها را اصل و ثابت فرض می‌کند، افزایش هم می‌دهد و وقتی به مردم می‌رسد از مردم دریافت می‌کند. به عبارتی جور هزینه‌های ناشی از عدم مدیریت صحیح را باید مردم بکشند که اشتباه بزرگی است که در حق مردم صورت بگیرد. به رغم اینکه دولت اذعان وجود پنج برنامه در شرایط تحریمی داشت اما حتی یک برنامه هم اعلام نشد که کارشناسان ببینند و کمک حال دولت باشند. بودجه 98 هم عین بودجه‌های عادی سنتی بسته شد، اما درمورد اینکه سرمایه‌گذاری و اشتغال چگونه و حفظ اشتغال چگونه باشد و مقوله تولید چگونه، در بودجه دیده نشد. در حقیقت دولت عزمی برای اصلاح امور ندارد.

Bottom of Form

Bottom of Form