مفهوم استقلال بانك مركزى
- توضیحات
يادداشت براى روزنامه ى گسترش صنعت و معدن و تجارت ( صمت ) سه شنبه ٩٣/٨/٢٠
مفهوم استقلال بانک مرکزی
حیدر مستخدمین حسینی
معنایی که از استقلال در گام اول به ذهن انسان خطور میکند، عبارتست از آزاد بودن از تأثیرات، راهنمایی، کنترل و یا نظارت دیگران و از اینجا استقلال بانک مرکزی یعنی رها بودن بانک مرکزی از تأثیرات، هدایت، کنترل و نظارت بخشهای دیگر دولت. در حالی که معنای استقلال بانک مرکزی در ادبیات اقتصادی به معنای آزادی این بانک در پیگیری هدف ثبات قیمتها به دور از هرگونه اعمال فشارهای سیاسی است. استقلال به معنی تفکیک از دولت نیست، به دلیل اینکه بانک مرکزی تقریباً همیشه بخشی از دولت بوده و هماهنگی بین سیاستهای اقتصادی و نقش مهم بانک مرکزی در اقتصاد کشور تفکیک آن از دولت نه مقدور است و نه بهینه. انگیزه اعطای استقلال به بانک مرکزی به این امر مربوط میشود که این استراتژی، راهکاری برای جلوگیری از اعمال نفوذ سیاسی بر اهداف اقتصادی است. بدین نحو که با اعطای استقلال بیشتر به بانک مرکزی میتوان از تحرکات اقتصاد بهخصوص هنگام انتخابات برای دستیابی به اهداف کوتاهمدت در قبال هزینههای بلندمدت جلوگیری به عمل آورد و با دیدی بلندمدتتر به سیاست پولی و اهداف آن نگاه کرد. اعطای استقلال بیشتر به بانک مرکزی جهت پیگیری هدف ثبات قیمتها در واقع نشاندهنده عزم دولت و انتخاب ملی برای کنترل و کاهش تورم در کشور است.
تعريفي كه تاكرو از استقلال بانك مركزي در اين ارتباط دارد عبارت است از اينكه هنگامي كه بانك مركزي سياست پولي را بدون دخالت دولت یا مجلس تعيين ميكند، بانك مركزي مستقل ناميده ميشود. از اينرو، وي بانك مركزي مستقل را به عنوان نهادی تعريف ميكند كه ميتواند سياست پولي را پيش از اينكه دولت سطح كسريهاي مالي را معين كند، تعيين کند. اگر بانك مركزي سياست پولي را پس از اينكه دولت سياست مالي را مشخص كرد تعيين كند؛ بانك مركزي تنها ميتواند در مورد سطح پولي كردن كسريهاي مالي دولت تصميمگيري کند، بنابراين در اين موقعيت بانك مركزي از دولت مستقل نیست.
کوکرمن مفهوم استقلال بانک مرکزی را اینگونه تعریف کرده است: اعطاء اختیار و تعهد به بانک مرکزی برای دنبال کردن هدف ثبات قیمتها به عنوان هدف اصلی؛ به عبارت ديگر، بانك مركزي وقتي مستقل به شمار ميآيد كه بتواند وظايف خود را مستقل از هر گونه فشار سياسي و يا روابط ويژه دولت و براساس ضوابط و قوانين اقتصادي و نه سياسي انجام دهد. در نهایت میتوان گفت استقلال بانک مرکزی یک عبارت و مفهوم کلی است که به کشور مورد بررسی، سنتهای اقتصادی آن کشور، گذشته کشور در مورد تورم، نوع حکومت، روابط سازمانی بخشهای مختلف کشور و همچنین نقش و میزان گسترش بازارهای پولی و مالی بستگی دارد.استقلال بانک مرکزی در واقع عبارت است از آزادی بانک مرکزی در پیگیری هدف ثبات قیمتها که به عنوان راهکاری برای مبارزه با تورم و کاهش آن معرفی شده است.
در ادبیات اقتصادی به انواع مختلفی از استقلال بانک مرکزی اشاره شده است: استقلال سیاسی و اقتصادی در تئوری و عمل، استقلال مطابق قانون اساسی و استقلال قانونی، استقلال از دولت، استقلال استراتژیک (در تدوین سیاست) و استقلال عملیاتی (عملیات روزانه)، استقلال ابزاری، استقلال در هدف و استقلال اجرایی، قضایی و قانونگذاری. از جمله مهمترین این موارد که در ادبیات اقتصادی به آنها اشاره شده است میتوان موارد زیر را نام برد:
•استقلال در هدف: به معنی استقلال و آزادی بانک مرکزی در تعیین اهداف خود و سیاستگذاری برای رسیدن به آن اهداف است.
•استقلال ابزاری: به معنی کنترل بانک مرکزی بر روی ابزارهای سیاست پولی و نحوه استفاده از آن¬ها برای رسیدن به اهداف تعیینشده است.
•استقلال پرسنلی: به استقلال در تعیین، انتصاب و برکناری اعضای بلندپایه و اعضای هیأت مدیره بانک مرکزی مربوط است.
•استقلال مالی: به معنی آزادی بانک مرکزی در دسترسی به منابع مالی برای خود، کنترل کامل بودجه بانک مرکزی و همچنین تعیین میزان حقوق و پاداش کارکنان است.
•استقلال سیاسی: به صورت توانایی بانک مرکزی برای مقابله با اعمال فشارهای سیاسی از جانب دولت تعریف شده است.
•استقلال اقتصادی: به معنی توانایی بانک مرکزی در عدم تأمین مالی کسری بودجه و یا کنترل بانک مرکزی در شرایط استقراض دولت از آن است.
•استقلال قانونی: به میزانی از استقلال که قانونگذار طبق قانون به بانک مرکزی اعطاء کرده است، مربوط میشود.
•استقلال واقعی: به آزادی بانک مرکزی در تعیین و انتخاب اهداف و ابزارهای سیاست پولی در عمل اشاره دارد.