در گفتگو با خبرگزاری رویکرد :
5دی 1394
ناگفته هایی از موانع نهادی توسعه بازار سرمایه ایران
رئیس سابق هیئت مدیره بورس گفت: برخلاف تمام پیش بینی ها، این دولت تندترین رویه و دخالت ها را در بورس داشته است. از نظر من مجموعه دولت برخلاف رویه های قبل از انتخابات، اعتقادی به بازار سرمایه ندارد. دخالت اول دولت افزایش خوراک پتروشیمی ها از سه سنت به ۱۳سنت بود. این درحالی است که پتروشیمی ۳۰درصد بازار سرمایه را در دست دارد. دخالت دیگر دولت جلوگیری از افزایش قیمت سیمان و لبنیات بود.
به گزارش گروه اقتصاد "رویکرد"، دکتر حیدر مستخدمین حسینی تاکید کرد: تیم اقتصادی در دولت به بازار سرمایه اعتقاد و توجهی ندارد. با دخالت های دولت تاکنون ۶۰میلیارد دلار از جیب مردم خارج شده است. در واقع دولت یازدهم باعث شد که ارزش دارایی ها و سرمایه های مردم در بورس کاهش یابد و نتیجتا تمایل مردم برای انجام معامله بیشتر در بورس کاهش پیدا کند.
وی افزود: وقتی می پذیریم که بورس متعلق به یک فضای اقتصادی آزاد است پس باید اجازه بدهیم که آزادانه به فعالیت خود بپردازد. متأسفانه بازار سرمایه در کشور ما مظلوم واقع شده و آن طور که باید به آن توجه نمی شود.
متن کامل گفت و گوی رویکرد با دکتر مستخدمین حسینی در پی می آید:
دکتر حیدر مستخدمین حسینی از آن دست مدیران است که هم تجربه قابل دفاع در بازار سرمایه داشته و هم در سیستم بانکی دارای سوابقی مانند معاونت حقوقی در بانک مرکزی است. وی برای مدتی نیز در مهمترین رکن اقتصادی کشور- وزارت اقتصاد و دارایی- بر مستند معاونت پارلمانی نشسته بود. آخرین سمت دکتر مستخدمین حسینی معاونت مالی و اقتصادی در سازمان گسترش و نوسازی ایران بود و در حال حاضر نیز به عنوان عضو هیئت علمی به تدریس در دانشگاه ها مشغول است.
مستخدمین حسینی خود را مدیری به دور از مسائل سیاسی می داند. وی یکی آسیب های همیشگی بورس کشور را سیاست زدگی دانسته و عنوان می کند که تجربه ورود مدیران این بازار به سیاست و دفاع از جناح های مختلف، هیچ وقت به سود بازار سرمایه در کشور تمام نشده است. وی که به گرمی دعوت ما را برای حضور در پایگاه خبری رویکرد و نشست با خبرنگاران آن پذیرفت در این گفت و گو اذعان داشت که موانع نهادی و سیاسی باعث شده که بازار سرمایه نتواند نقش خود را در تأمین مالی بنگاه ها ایفا کند. از نظر او آنچه مسلم است عدم اطلاع مدیران ارشد اقتصادی کشور از پتانسیل این بازار و همین طور دخالت های بیجا از دلایل ایجاد رکود در بازار بورس کشور بوده و این موضوع خود توانسته تشدید کننده رکود اقتصادی در ایران باشد. در این میان نگاهی به روند شاخص کل بورس اوراق بهادار از دی ماه سال ۹۲ تاکنون بر رکود این بازار صحه گذاشته و نشان خواهد داد که ارزش بازار در دو سال اخیر با کاهش روبه رو بوده است. در ادامه مشروح گفت و گو با ایشان را در این باره و همین طور مشکلات نظام بانکی کشور خواهید خواند.
باتوجه به اهمیت نقش تأمین سرمایه پروژه ها در بلند مدت، چرا تاکنون شاهد توسعه در بازار سرمایه برای بازیگری جدی در عرصه تأمین سرمایه نبوده ایم؟
عدم توسعه بازار سرمایه در کشور، ریشه های عمیقی دارد. تا سه دهه گذشته در اقتصاد جهانی بازار پول نقش کلیدی را در اقتصاد ایفا می کرد اما در طی تحولاتی که صورت گرفت وظایف جدیدی برای بازار پول تعریف شد. از سه دهه گذشته تاکنون تأمین مالی کوتاه مدت به بانک ها سپرده شد و تأمین مالی بلند مدت توسط بازار سرمایه صورت پذیرفت. دلیل این موضوع این است که معمولا بهره برداری از پروژه ها سه تا هفت سال به طول می انجامد و اگر تأمین مالی توسط بازار پول انجام شود، با قفل شدن منابع در این نوع پروژه ها، به اقتصاد آسیب خواهد رسید. تحول در دیدگاه تأمین مالی توسط بازار سرمایه به خصوص در دهه ۷۰میلادی، مصادف با تحولات سیاسی و انقلاب ایران بود. در آن زمان در ایران بانک ها بسیار مورد انتقاد بودند و شاهد بودیم که بانکداری بدون ربا و نه حتی بانکداری اسلامی در کشور حاکم شد. این در حالی بود که به جای اینکه به پیاده سازی بانکداری اسلامی بپردازیم چند مولفه خاص مانند نرخ سود را مورد نظر قرار دادیم و بر این اساس متن قراردادها را تنظیم کردیم. از همین مقطع بود که بانک های ما با بانک های بین المللی فاصله گرفتند.
در رابطه با تغییر نگرش به بازارسرمایه جهت تأمین مالی، در روزهای پایانی کار دولت هشتم بود که قانون بازار اوراق بهادار در مجلس تصویب شد. در آن زمان من معاون پارلمانی دولت هشتم بودم و اتفاقا دفاع از این لایحه نیز بر عهده من بود. این قانون بورس را از تک محصولی و صرفا معامله سهام نجات می داد و ابزارهای جدیدی را در بازار سرمایه معرفی می کرد. همکاری مجلس برای تصویب این قانون به قدری خوب بود که در طی دوجلسه بررسی چنین قانون مهمی به اتمام رسید و مورد تصویب مجلس قرار گرفت. اجرای این قانون به دولت نهم موکول شد. در آن زمان دولت اعتقادی به بازار سرمایه نداشت.
دلیل اینکه تمایل نداشت چه بود؟
دلیل اصلی مسائل سیاسی بود تا مسائل و دیدگاه های خاص اقتصادی. به طور کلی در هیچ جای دنیا بورس ها وارد مسائل سیاسی نشده و در آن دخالت و جهت گیری نمی کنند، از مسئولان بورس نیز چنین انتظاری می رود. بورس در اقتصاد یک کشور تأمین کننده نان مردم است و برای حفظ خود از تحولات باید به دور از سیاست باقی بماند.
برنامه ریزی و دیدگاه دولت فعلی در مورد بورس چگونه است؟
برخلاف تمام پیش بینی ها، این دولت تندترین رویه و دخالت ها را در بورس داشته است. از نظر من مجموعه دولت برخلاف رویه های قبل از انتخابات، اعتقادی به بازار سرمایه ندارد. دخالت اول دولت افزایش خوراک پتروشیمی ها از سه سنت به ۱۳سنت بود. این درحالی است که پتروشیمی ۳۰درصد بازار سرمایه را در دست دارد. دخالت دیگر دولت جلوگیری از افزایش قیمت بعضی از کالاهای بورسی مانند سیمان و لبنیات بود.
شاید تصمیمات دولت مبنی بر افزایش قیمت خوراک پتروشیمی ها صرفا برای افزایش درآمدها دولت بوده است.
این طور به نظر نمی رسد زیرا تیم اقتصادی در دولت به بازار سرمایه اعتقاد و توجهی ندارد. با دخالت های دولت تاکنون ۶۰میلیارد دلار از جیب مردم خارج شده است. در واقع دولت یازدهم باعث شد که ارزش دارایی ها و سرمایه های مردم در بورس کاهش یابد و نتیجتا تمایل مردم برای انجام معامله بیشتر در بورس کاهش پیدا کند.
پس در واقع کاهش ارزش دارایی های سرمایه ای باعث کاهش تورم بوده، درست است؟
یکی از دلایل کاهش تورم همین موضوع است که در بورس اتفاق افتاد. دلایل دیگر افزایش تورم شامل طرح مسکن مهر و افزایش نرخ ارز بود. در دولت فعلی چون دولت با شرایط رکود مواجه شده است در نتیجه هنر خاصی به خرج نداده که توانسته تورم را کنترل کند. در واقع دولت کار زیادی را انجام نداد.
اما این موضوع در حالی است که ثبات و امنیت خاطر برای سرمایه گذاری در این دوره بیشتر از دوره پیشین احساس می شود، پس در نتیجه ایجاد همین ثبات از اقدامات مهم دولت بوده.
دولت در نظر دارد برای تک رقمی کردن نرخ تورم، هر طور شده جلوی احداث پروژه های جدید را بگیرد. به طوری که باید دید در دو سال اخیر چند پروژه جدید توسط دولت کلنگ زده شده است.
این موضوع در حالی است که بعضی از کارشناسان یکی از مشکلات اساسی کشور را پروژه های نیمه تمام می دانند، این موضوع باعث می شود که دولت از ایجاد پروژه های جدید اجتناب کند و توان خود را برای تأمین منابع سرمایه در گردش بنگاه ها بگذارد، نظر شما چیست؟
وقتی محصولات خودرو سازی ها در انبارها مانده و یا وقتی لوازم خانگی در کارخانه انبار شده و به فروش نمی رسد، سرمایه در گردش چگونه می تواند به خروج از رکود این بنگاه ها موثر باشد. ۴۰میلیون مترمربع کاشی در انبارهای کشور انباشته شده است و خریداری ندارد. در مورد کارخانه های سنگبری نیز همین وضعیت است.
در مورد خودروسازها کمی قضیه متفاوت است، زیرا به نظر می رسد عده ای به خاطر امید به بهبود کیفیت در خودرو ها، تقاضای خود را متوقف کرده اند، سرمایه درگردش می توانست در یک برنامه ریزی بلندمدت به بهبود تکنولوژی خودروسازان و بازگشت اعتماد جامعه به آن ها ختم شود.
بحث من صرفا خودرو نیست، علت اصلی مشکلات خودرو سازان نبود نقدینگی در جامعه است. دلیل اصلی آن نیز به کاهش ارزش بازار سرمایه و در نتیجه کاهش سرمایه مردم باز می گردد. درست است که اعلام می کنند نقدینگی در جامعه ۸۵۰هزار میلیارد تومان است ولی از این مبلغ، ۴۵۰هزار میلیارد تومان در بانک ها قفل است. بخشی از این پول-حدود ۱۱۰هزار میلیارد تومان آن- به عنوان مطالبات غیرجاری، ۱۵۰هزار میلیارد تومان آن به عنوان بدهی دولت به بانک ها و مابقی استمهال هایی است که در بانک ها اتفاق افتاده و پول به این نهادها بازنگشته است.
بحث تحریم ها تا حد زیادی بر قدرت اقتصادی دولت تأثیر گذاشته و کاهش آغاز طرح های عمرانی نیز می تواند به این خاطر باشد.
از نظر من بعد از برجام نیز اتفاق خاصی برای اقتصاد ما نخواهد افتاد، زیرا ما برنامه نداریم. در واقع دولت جسارت انجام یکسری کارها را ندارد.
شما دو نکته را برای توسعه نیافتگی بازار سرمایه ذکر کردید، اول ورود سیاست به بازار سرمایه در برهه ای زمان بود و دوم نبود اعتقاد و دانش لازم در مورد نقش این بازار در اقتصاد است، در کنار این مسائل چه ضعف های فنی وجود دارد که اجازه گسترش و توسعه این بازار را نمی دهد؟ به طور مثال بعضی از شرکت های ابراز دارند که فرایند اخذ مجوز برای انتشار اوراق طولانی است و عده ای دیگر نیز می گویند که نبود سازوکار اعتبارسنجی شرکت ها و اوراق از ضعف های بنیادی این بازار است، نظر شما در این باره چیست؟
این نکاتی که گفتید همه درست است اما در بستری که دولت باور داشته باشد. رئیس جمهور طی صحبت هایی که داشت گفته است که بورس در اختیار ما نیست این درحالی است که رئیس سازمان بورس را هیئت وزیران مشخص می کند و معاون وزیر حکم آن را می زند. آیین نامه اعتبارسنجی بازارهای مالی را بنده به همراه سایر متخصصین تدوین کرده و آن را به دولت وقت ارائه دادیم و با کوچکترین تغییری تصویب شد.
این عدم توجه به بازار سرمایه را ناشی از چه مواردی می دانید؟
بیشترین دلیل آن به خاطر عدم اطلاع از سازوکار و بافتی است که در بازار سرمایه دارد. به طور کلی بانک ها راحت ترین سازوکاری است که دولت ها می توانند به آن دستور دهند و آن را در اختیار داشته باشند. در همه دوره های اقتصاد ایران هم، توجه دولت بسیار بیشتر به بانک ها بوده تا به بازار سرمایه. سهم دولت در سرمایه بانک ها زیر ۱۰درصد است اما منافع اصلی را دولت کسب می کند. کاری که باید صورت گیرد این است که باید نظام بانکی ما اصلاح شود. بانک ها باید به سه دسته تقسیم شوند. بانک های توسعه ای، بانک های تخصصی و بانک های تجاری.
بانک های توسعه ای باید در بودجه دیده شود و توسط دولت تأمین منابع شود و بعد از بهره برداری سهم خود را در بورس بفروش رساند. بانک های تخصصی باید در بخش های خاصی مانند صنعت، کشاورزی و غیره وارد شوند نه اینکه فعالیت های تجاری داشته باشند. بانک تجاری هم باید وارد سرمایه در گردش و منابع کوتاه مدت شود. تأمین سرمایه شرکت های بزرگ باید توسط بازار سرمایه انجام شده و بانک ها از ورود به آن باید منع شوند.
این طور که شما فرمودید باز هم بخشی از این تخصیص منابع پروژه ها بر دوش بانک های توسعه ای خواهد افتاد.
خب بانک های توسعه ای نباید سپرده بگیرند و منابع آن ها باید از طرف دولت تأمین شوند. پروژه های بزرگ پتروشیمی از نظر شما باید توسط چه نهادی تأمین شود؟ آیا باید توسط بانکی تأمین شود که ذره ذره از مردم پس انداز جمع آوری کرده و حال بخواهد دو الی سه هزار میلیارد اعتبار به یک پروژه پتروشیمی بدهد. در این حالت دیگر منابعی برای خود مردم باقی نمی ماند. در کنار این بانک ها، شرکت های بورسی باید تأمین مالی پروژ های خود را از طریق این بازار انجام دهند.
چه پیشنهاداتی به دولت می دهید برای کمک به تقویت بازار سرمایه؟
اولین کار این است که دولت اعتماد فعالان اقتصادی بازار سرمایه را بازگرداند. وقتی دولت قیمت نهاده های شرکت های بورسی را افزایش می دهد و می گوید که قیمت محصولات خود را افزایش ندهید چه معنایی دارد؟ یا اتفاق تاریخی که در تاریخ بورس ما افتاد و مسبب آن نیز دولت بود، سهیه بندی فروش بود. اواخر بهمن سال ۹۲ بود که مقرر شد هر کسی تا ۵۰هزار سهم روزانه به فروش رساند. این تصمیم دولت چه تبعاتی داشت؟ علاوه بر اینکه دخالت دولت در بازار محسوب می شد موجبات آن را فراهم کرد که کسانی که در بازار سرمایه داشتند به راحتی به منافع سرمایه گذاری خود دست پیدا نکنند و اختیار آن را از دست بدهند. اینگونه تصمیمات به فعالان بازار این علامت را داد که سهام های خود را بفروشند و سرمایه گذاران جدید نیز وارد بازار نشوند.
وقتی می پذیریم که بورس متعلق به یک فضای اقتصادی آزاد است پس باید اجازه بدهیم که آزادانه به فعالیت خود بپردازد. متأسفانه بازار سرمایه در کشور ما مظلوم واقع شده و آن طور که باید به آن توجه نمی شود. یک پیشنهاد دیگر این است که دولت از محل صندوق توسعه ملی وارد بورس شود و سهام بخرد و تقاضا را برای خرید سهم افزایش دهد. این موضوع باعث ایجاد تحرک در بازار سرمایه خواهد شد و دولت می تواند بعد از دو الی سه سال سود به نفع خود و مردم شناسایی کند.
با توجه به اظهارات بعضی از مقامات بانک مرکزی، این بانک از تأسیس بانک های جدید استقبال می کند، نظر شما در مورد این رویه چیست؟
من بعید می دانم مجوزی به بانک های جدید داشته شود. در حال حاضر نیز بیشتر از ظرفیت اقتصاد کشور بانک و موسسه مالی در کشور فعال است. حال فرض کنیم بانک ها و موسسات اعتباری افزایش یابند، چه آزادی عملی خواهند داشت که فعالیت کنند. در دنیا سیاست های کلان و پولی بانک های تجاری توسط بانک های مرکزی آن کشور تنظیم می شود اما در ایران برای تمام فعالیت های بانک های تجاری بند به بند آیین نامه صادر کردیم. این باعث شده که به طور مثال بین بانک سامان، پاسارگاد، صادرات، تجارت، ملی و ... تفاوت زیادی وجود نداشته باشد.
بانک مرکزی برای ایجاد فضای رقابتی بین بانک ها چه نقشی دارد؟
بانک در کنار صنعت، معدن و کشاورزی و غیره زیر مجموعه اقتصاد است و تمام این بخش ها باید تابع سیستم و نظام اقتصادی باشند، نه اینکه جزیره ای عمل کنند. بانک باید با فعالیت های زیرساخت های دیگر اقتصاد هماهنگ باشد و یکپارچه عمل کند. بانک مرکزی در حال حاضر مانند یک پوسته جداگانه از مجموعه عمل کند، این نوع عملکرد قطعا مشکلاتی را به همراه دارد. اکنون این اتفاق در اقتصاد در حال وقوع است و ما باید سعی کنیم که ابتدا تک تک اعضای مجموعه را مداوا کنیم و بعد به پیوستگی سیستم بپردازیم. تا زمانیکه تمامی بانک ها خدمات یکسان به مردم ارائه می دهند و فعالیت های به خصوصی در راستای رونق تولید و فعالیت های اقتصادی انجام نمی دهند افزایش شعب اقدام بیهوده ایی است و زمانی که کیفیت خدمات ارائه شده بانک ها تا حدودی نامطلوب و یکسان باشد، تاثیری بر بهبود مشکلات نظام بانکی نخواهد داشت.
ورود بازار سرمایه می تواند باعث کاهش مطالبات غیرجاری شود؟
شفافیت اطلاعات در بازار سرمایه آن طور که دنیا نیز به این جمع بندی رسیده است باعث خواهد شد که مطالبات غیرجاری بانک ها با کاهش چشم گیر روبه رو شود.
نظر شما در مورد راهکار بانک تسویه برای خروج دارایی های مسموم از ترازنامه بانک ها چیست؟
خب دولت در حال حاضر در وضعیتی نیست که چنین بانکی را تشکیل دهد و این موضوع باعث می شود که مفاسد افزایش یابد. وقتی صنعت نفت در حال حاضر نیازمند به ۲۰۰میلیارد دلار سرمایه گذاری جدید است، در نتیجه شرایط مهیا نیست که چنین بانکی تشکیل شود.
آینده بورس ارز را در کشور چگونه می بینید؟
اگر بازارها همه در تعادل بودند و درآمدهای نفتی ما شفاف بود و اگر تحریم نبودیم، این موضوع جایگاهی داشت ولی حالا که با مشکلات اقتصادی متعددی روبه رو هستیم موافقت بانک مرکزی و شورای عالی بورس با این موضوع نشان از عزم برای بالا بردن نرخ ارز خواهد داشت. متأسفانه آنچه مسلم است این خواهد بود که در کشور به اقتصاد به عنوان یک علم نگاه نمی شود. کجای علم اقتصاد گفته است در شرایطی که نرخ تورم به تک رقمی شدن نزدیک می شود چرا باید نرخ سود حدود ۲۰درصد باشد. اگر این اتفاق بیافتد تمام بازارها تعطیل می شود زیرا کسی انگیزه ای برای کار کردن ندارد و پول خود را در بانک می گذارد.
خب اگر این طور است باید نرخ سود تا الان کاهش پیدا می کرد ولی چرا این اتفاق نیفتاده است؟
به این خاطر که بتوانند اقتصاد را با این ابزار کنترل کنند زیرا با کاهش سود، نقدینگی از بانک ها خارج شده و ممکن است به سمت دیگر بازارها برود و این موضوع باعث می شود که نتوانند شرایط را کنترل کنند. در اقتصاد ما به این دلیل که نظام های کنترلی وجود ندارد و همه چیز توسط افراد کنترل می شود، نمی توان اینگونه تصمیمات را گرفت. در اقتصادهای غربی و توسعه یافته این افراد نیستند که شرایط را کنترل می کنند بلکه سیستم است که این کار را انجام می دهد.
نظر شما در خصوص طرح پیشنهادی فروش اقساطی مسکن که انبوه سازان به دولت ارائه کرده اند، چیست؟
مسکن سازان همیشه می توانند پیشنهاد بدهند و با مکانیزم هایی جذابیت را در بازار مسکن ایجاد کنند اما مکان و شرایط ساخت و ساز نیز بسیار مهم است و مسکن سازان در مکان هایی فعالیت کرده اند که نمی تواند باعث تحریک مسکن شود و نقش کلیدی داشته باشد. به عنوان مثال مسکن سازان و انبوه سازان در مکان هایی که قیمت مسکن بالاست ساخت و ساز بیشتری انجام داده اند که قطعا دهک هایی که نیاز به مسکن دارند نمی توانند در آن مناطق مسکن خریداری کنند اما در جنوب شهر و یا در شهرستان ها رد پای ساخت و سازها کمتر دیده می شود. حرکت، حرکت خوبی است و باید باشد چراکه در یک اقتصاد سالم چنین طرحی وجود دارد و سالیان سال است که در کشورهای غربی این مکانیزم اجرا می شود اما در شرایط فعلی اجرای این طرح نمی تواند مسکن را تحریک و از رکود خارج کند، چراکه جمعیت انبوهی از دهک های پایین و متوسط به دلیل اقساط سنگین این طرح نمی توانند وارد این پروژه شوند در نتیجه این طرح به خانهدار شدن طبقه متوسط و ضعیف کمکی نمیکند.