”نواى عشق“

 

كار عشق،

نواختن است،

و ...،

نواىِ عشق،

... نَوايش،

سازها،

نوازد بر،

پرده ىِ دل،

بايد،

عاشقينى يافت،

تا ...،

بشنوند،

سرودها،

و ...،

آوازهاىِ خدايى را،

كو! آن عاشقان؟

...  در بازارِ دلِ،

ذهن گرا،

آه و سوزِ،

عاشقينْ،

ندارد،

خريدار،

... هر نَفَسِ آهِ عاشق،

پرده اى نو،

خواهد ساخت،

... هر زمانْ،

زخمينه اى به وسعت هستى،

آغاز خواهد كرد،

و ...،

عشقْ،

رايحه،

و ...،

صداىِ خداست،

همه عالم،

مست از نغمه،

و ... شورِ حياتْ بَخْشَش،

همه عالم،

صداىِ نغمه ىِ اوست،

كو! گوشى كه بشنود،

كو! دلى كه پذيرايش باشد،

پذيراىِ،

آن همه،

شور و نغمه ىِ نيلوفرانه ىِ خدايى را.